خودرگیری

 امشب یکم با خودم و افکارم درگیرم

 

دارم به همه بی اعتماد میشم

 

آهای تویی که میای از دیگران بد میگی خودت چیکاره ای؟؟؟؟

 

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
نویسنده : مامان شایان
مـــــرگ احساس

تمام احساسات ناب

تمام احساسات قشنگ و معنی دار

 تمام احساسات لطیف

همه رو میریزم توی گودال

با خاک میپوشونم 

یه سنگ بزرگ و سفت و سخت میزارم روش

هر چند وقت یه بار  میام سراغش یه فاتحه واسش میخونم

الهه.... نمکدون

 

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
نویسنده : مامان شایان
فـــریاد

چه سنگین گذشت عصر بارانی ام

گویی نوازش نمی کرد، باران صورتم را

گریه ام..

 

فریادم..

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
نویسنده : مامان شایان
بیقـــــراری

دلم برای لمس نگاهت سخت بیقراری میکند!!

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
:: برچسب‌ها: لمس نگاه, بیقرار,
نویسنده : مامان شایان
خدانگـــهدار
نویسنده : مامان شایان
زیادی ام

زیاد خوب نباش ، زیاد هم دم دست نباش

زیاد که خوب باشى دل آدم ها را مى زنى


آدم ها این روزها عجیب به خوبى  آلرژى پیدا کرده اند ...

زیاد که باشى ، زیادى مى شوى

 

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
:: برچسب‌ها: زیادی, خوب بودن, آلرژی,
نویسنده : مامان شایان
عشق و احساس
نویسنده : مامان شایان
دیگری

 

سخته نداشتن کسی رو بپذیری ....

که میتونست باشه .......

اما نخواست .........

 

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ، ، ،
نویسنده : مامان شایان
رنگـــــــــــــــارنگ

یکرنگ که باشی،

زود چشمشان را میزنی،

خسته میشوند از رنگ تکراریت،

این روزها دوره ی رنگین کمان هاست

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
نویسنده : مامان شایان
اعتصـــــــــــــــآب

توو اعتصـــــــــــــــــــــ ـــابم پست جـــــــديد نمـــــــــ ـيزارمсмайлик

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
نویسنده : مامان شایان
يك زن

جسارت میخواهد


نزدیک شدن به افکار زنی که


روزها


مردانه با زندگی می جنگد


اماشبها...


بالشش از هق هق های زنانه خیس است.

 

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
:: برچسب‌ها: جسارت, جرات, زن , مرد, زندگي, هق هق,
نویسنده : مامان شایان
ناناز

مَستـ از تو


مــے رقصمـ تا سرگیـــجــہ


تا تار شدטּ اتاقـ


تا سیاهـ تر شدטּ چشممـ


تا نبینمـ


نبودنـتـ را...

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
نویسنده : مامان شایان
آدما نميدونن

 

آدمـــا نميـــدونن بعضـــــــی وقتهــــا   

خـــــداحافـــــظ يعنـــــــی :

" نــــذار برمـ "

یعنی بــرمـ گــــردون

سفــــت بغلمـ کـــن

ســـــرمو بچـــــسبـــون به سينــه ات و

بگــــــو :

"خداحافظ  و زهــــر مـــار"


بيخــــــود کــــردی ميگی خداحافـــــظ

مگـــــه ميـــذارمـ بــــری؟!!

مــــــگه الکيــــــــه ؟

 

ولي ...........

ايــــن روزا وقـــتي مـ يگي خداحافــــظ

مـ يگن تا صــــبح مــنتظر تكـــت هستـــم

 

يهــــــو ساعـــــــــــت 2 شب بهــــــــت اس مـ يدن مـ يگن

خداحافـــــــــظ واســـــــه هـميـــشه

 

حتي تا صـــــبح هم نمــــيتونن صــــــبر كنن

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
:: برچسب‌ها: خداحافظ, ,
نویسنده : مامان شایان
جدايي

دردناك ترين جدايي ها آن هايي هستند....

كه نه كسي گفت چرا....

و نه كسي فهميد چرا.....

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
:: برچسب‌ها: جدايي, چرا,
نویسنده : مامان شایان
با اجازه

 

خداحافظ عزیز من حلالم کن زمین گیرم/ نمیدانم چه تاریخی ولی یک روز میمیرم/ نمی خواهم دلت تنگ غروب خسته ام باشد/ اگر حتی جوان مردم بگو پیش خودت پیرم/ حلالم کن اگر روزی شبی یکوقت ناغافل/ تو را رنجانده ام از خود نگو که از تو دلگیرم/ چه شبهایی که عشق تو نمک پاشیده بر زخمم/ من از غریبی ها ، از عشق از زندگی سیرم/ اگر مردم شدم یک روح سرگردان و آواره/ غروب هرشب جمعه سراغی از تو میگیرم/ شدم مجنون نمیدانم تو هم لیلی من هستی/ سکوتی تلخ .... میدانم جوابم را نمیگیرم/ یقین دارم وفاداری ولی باز من میترسم/ از اینکه ناگهان روزی بگویی از تو هم سیرم/ خداحافظ نگاهم کن همین یک لحظه آخر/ نمی دانم چه تاریخی ولی من بی تو میمیرم....

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
:: برچسب‌ها: خداحافظ عزيز من,
نویسنده : مامان شایان
س

مخاطب خاص من ..

دلم عجیب تنگ است .. بهانه میگیرد .. غوغا به پا کرده .. بچه بازی های دلم

به چشمانم هم کشیده .. امانم را بریده ..

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
نویسنده : مامان شایان
قليون كشيدن من

سلام دوستان گلم ديشب واسه اولين بار قليون ميوه اي كشيدم كاملا برخلاف ميلم. هميشه از قليون متنفر بودم هر وقت بقيه ميكشيدن من نميتونستم نفس بكشم و شاكي ميشدم سعي ميكردم از محيط دور بشم كه اذيت نشم ولي از ديشب تصميم گرفتم منم اين كارو بكنم آخه هر چي به شوشو خواهش و التماس كردم دست از قليون كشيدن بر داره نشد كه نشد،  چند ساله داره اينكارو ميكنه و من هر دفه شوشو دست به قليون ميشد كلي اعصاب خوردي داشتم با خودم و مدام خودمو ميخوردم ولي الان تصميم گرفتم خودمم قاطي بشم خسته شدم از كلنجار رفتن با خودم و شوشو  ديگه راه ديگه اي به ذهنم نرسيد اينجوري خودم كمتر اذيت ميشم .

:: موضوعات مرتبط: ، غمگینانه، باران غم، ،
نویسنده : مامان شایان
نميدانم

 

نميدانم كدام را راضي كنم

دلي كه ميخواهد عاشق باشد

يا عقلي كه ميخواهد عاقل باشد

 

:: موضوعات مرتبط: غمگینانه، باران غم، ،
:: برچسب‌ها: نميدانم دلم را راضي كنم يا عقلم را, ,
نویسنده : مامان شایان