چهار شنبه 22 آبان 1392 |
|
قند خون مادر بالاست .... (اما) دلش همیشه شور میزند...
آدمـــا نميـــدونن بعضـــــــی وقتهــــا
خـــــداحافـــــظ يعنـــــــی : " نــــذار برمـ " یعنی بــرمـ گــــردون سفــــت بغلمـ کـــن ســـــرمو بچـــــسبـــون به سينــه ات و بگــــــو : "خداحافظ و زهــــر مـــار"
مگـــــه ميـــذارمـ بــــری؟!! مــــــگه الکيــــــــه ؟
ولي ........... ايــــن روزا وقـــتي مـ يگي خداحافــــظ مـ يگن تا صــــبح مــنتظر تكـــت هستـــم
يهــــــو ساعـــــــــــت 2 شب بهــــــــت اس مـ يدن مـ يگن خداحافـــــــــظ واســـــــه هـميـــشه
حتي تا صـــــبح هم نمــــيتونن صــــــبر كنن :: برچسبها: خداحافظ, ,
خداحافظ عزیز من حلالم کن زمین گیرم/ نمیدانم چه تاریخی ولی یک روز میمیرم/ نمی خواهم دلت تنگ غروب خسته ام باشد/ اگر حتی جوان مردم بگو پیش خودت پیرم/ حلالم کن اگر روزی شبی یکوقت ناغافل/ تو را رنجانده ام از خود نگو که از تو دلگیرم/ چه شبهایی که عشق تو نمک پاشیده بر زخمم/ من از غریبی ها ، از عشق از زندگی سیرم/ اگر مردم شدم یک روح سرگردان و آواره/ غروب هرشب جمعه سراغی از تو میگیرم/ شدم مجنون نمیدانم تو هم لیلی من هستی/ سکوتی تلخ .... میدانم جوابم را نمیگیرم/ یقین دارم وفاداری ولی باز من میترسم/ از اینکه ناگهان روزی بگویی از تو هم سیرم/ خداحافظ نگاهم کن همین یک لحظه آخر/ نمی دانم چه تاریخی ولی من بی تو میمیرم.... :: برچسبها: خداحافظ عزيز من,
سلام دوستان گلم ديشب واسه اولين بار قليون ميوه اي كشيدم كاملا برخلاف ميلم. هميشه از قليون متنفر بودم هر وقت بقيه ميكشيدن من نميتونستم نفس بكشم و شاكي ميشدم سعي ميكردم از محيط دور بشم كه اذيت نشم ولي از ديشب تصميم گرفتم منم اين كارو بكنم آخه هر چي به شوشو خواهش و التماس كردم دست از قليون كشيدن بر داره نشد كه نشد، چند ساله داره اينكارو ميكنه و من هر دفه شوشو دست به قليون ميشد كلي اعصاب خوردي داشتم با خودم و مدام خودمو ميخوردم ولي الان تصميم گرفتم خودمم قاطي بشم خسته شدم از كلنجار رفتن با خودم و شوشو ديگه راه ديگه اي به ذهنم نرسيد اينجوري خودم كمتر اذيت ميشم .
|
|