پنج شنبه 16 آبان 1392 |
لطفا" به من عشق تعارف نکنید..
من سیرم
به تنهایی کنارساحل قدم میزنم
به تنهایی به دیدن غروب میروم
به تنهایی تنها میمانم
من شکستم..
تکه هایش رابادست جمع کردم
دستم برید..
ازفردا خودم را گچ میگیرم
شایددیگر هرگز پرواز نکنم
اما هرگز زمین نمیخورم..
شاید نخندم اماگریه هم نمیکنم.
شایدجاودانه نشوم اما آسوده میمیرم..
فرداقلبم را ازجامیکنم
چالش میکنم زیر خروارها خاک نم کشیده ی کویر..
شماهم میتوانید در مراسم تدفینش شرکت کنید
من عاشق نمیشوم..
حتی به قیمت پوسیدن..
نظرات شما عزیزان:
مرسی خانمی
نویسنده : مامان شایان
|