دو شنبه 4 آذر 1392 |
گفتم :مادرگفت:جانم....گفتم:درد دارم گفت:دردت به جانم...
گفتم: گرسنه ام گفت:بخور از سهم نانم....
گفتم:کجا بخوابم گفت:روی چشمانم...
اما یک بار نگفتم.من خوبم.من شادم..همیشه ازدرد و رنج میگفتم..
به سلامتی مادر واسه اینکه دیوارش از همه کوتاهتره
به سلامتی مادرم بخاطر اینکه هیچوقت نگفت من
همیشه گفت بچه هام..
امروز مامانم حرم امام رضا بود
بهم زنگ زد که از این راه دور بتونم تلفنی به آقامون امام رضا سلام بدم
نظرات شما عزیزان:
پست سنگدون رو بخون
برای چی وبلاگم نمی ای
وقت کنم میای . در ضمن اول معذرت خواهی کن بابت فهشت تا بیام وبت
چی؟؟؟
منم قربونش برم ........
اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه.....
آی گفتییییی
سلام خوبی؟ کم پیدایی؟
اره مرسی از توجهت بعضی مواقع عکس تکراری میزارم
طواف میکنم "مادری" را که
برای لمس دستانش هم
وضو یاید گرفت...
به سلامتی تموم مادرا
نویسنده : مامان شایان
|